خانم ها
سمت راست را نگاه مي کنند.
سمت چپ را نگاه مي کنند.
از خيابان رد مي شوند.

آقايان
سمت راست را نگاه مي کنند، ماشين مي آيد .
فاصله ماشين با خودشان را با چشم اندازه مي گيرند و چون همگي راننده هاي قابلي هستند با سرعت وارد خيابان مي شوند .
راننده به شدت ترمز مي کند.
مرتيکه مگه کوري؟ (راننده مي گويد)
در حالي که از روي ميله هاي وسط خيابان مي پرد مي گويد: کور خودتي گاري چي!
بدون اينکه سمت چپ را نگاه کند مي دود آن سمت خيابان.
هنوز هم صداي بوق ماشين هايي که به خاطر اين آقا ترمز کرده اند به گوش مي رسد.


هنگام رانندگي

خانم ها
بنزين را چک مي کنند.
روغن ماشين را چک مي کنند.
ترمز دستي را پايين مي کشند.
با سرعت مطمئنه حرکت مي کنند.
پشت چراغ قرمز ها مي ايستند.
به عابر پياده احترام مي گذارند.

آقايان
وسط راه بنزين تمام مي کنند.
وقتي دود از لاستيک هايشان بلند شد به ياد مي آورند که ترمز دستي را نکشيده اند.
چراغ قرمز را مهترين معضل اتلاف وقت و عمر مي دانند.
عابر پياده موجودي مزاحم و مختل کننده عبور و مرور است.
و از همه مهمتر: بوق مهترين اختراع بشر بعد از برق به حساب مي آيد.


هنگام صرف غذا

خانم ها
مرتب پشت ميز مي نشيند.
مقدار کمي غذا مي کشند.
به آرامي غذا مي خورند.
تنها نوک قاشق را در دهان مي کنند.

آقايان
تا جايي که بشقاب جا دارد غذا مي کشند.
به سرعت غذا را مي بلعند، در حالي که قاشق را تا دسته در دهان مي کنند.
صداي برخورد قاشق با دندانهايشان موسيقي گوش نوازي است.
بعد از دو بار پر کردن بشقاب، بالاخره کمي سير مي شوند.


هنگام مهماني رفتن

خانم ها
لباس نو مي خرند.
به دقت حمام مي کنند . لباس هايشان را اتو مي کنند.
با دقت آرايش مي کنند.
بهترين عطر را استفاده مي کنند.
به دقت خود را در آيننه نگاه مي کنند.
و بالاخره رضايت مي دهند که خوشگلند!

آقايان
از يک ساعت قبل حاضرند و الان بر روي مبل خوابشان برده.


در پايان يک روز خسته کننده

خانم ها
بعد ازاينکه ظرفها را شستند.
آشپزخانه را تي مي کشند.
غذاي فردا را در يخچال مي گذارند.
چراغ ها را خاموش مي کنند.
کمي مطالعه مي کنند.
مي خوابند.

آقايان
بعد از اينکه شام خوردند چاي مي خورند.
کمي با چشمهاي خواب آلود تلويزيون را نگاه مي کنند.
بعد از اينکه دو سه بار کنترل تلويزيون از دستشان به زمين افتاد.
تلويزيون را خاموش کرده و به سمت رختخواب مي روند و بدون آنکه روتختي را بردارند مي خوابند!