انشای خودم(موضوع انشا شکل)(یه دایره که از داخلش دو تا خط رد شده مثل جاده)

بی انتها,اما من دوست ندارم دوست دارم بروم تا به جایی برسم تا به جایی باور نکردنی اما هرچه میروم هرچه میدوم هرچه میبینم بی انتهاست من انتها را دوست دارم اما همه چیز بی انتهاست حتی هر انتهایی بی انتهاست دوست دارم............حتی وعده ی خدا هم بی انتهاست حتی بهشت خدا هم بی انتهاست همه کس همه چیز حتی همه ی عالم منتظر انتهایی هستند منتظر پایانی گرچه خوش باشد گرچه ناخوش اما در اخر چه؟این جاست که میگویم حتی هر انتهایی بی انتهاست هیچ انتهایی وجود ندارد همه چیز بی انتهاست حتی خدا بی انتهاست حتی این نوشته......بازهم میفهمم انتها واژه ایست مترادف و وابسته به امید و امید مترادف و وابسته به زندگی بازهم زندگی وابسته است به امید و انتها اگر انتهایی نباشد,پایانی نباشد امیدی نیست و اگر امیدی نباشد انگیزه ای برای زندگی نیست در حالی  که همه با امید به انتهایی بی انتها زندگی میکنند.......

 

 

این انشای خودم بود چه طوره؟؟لطفا نظراتون رو در موردش بهم بگید لطفا!

مژده مژده

مژده مژده مژده مژده  مژده مژده تجلی اراده ی ملی به زودی می آید........... باحال ترین مطالب از من و داداشم


درود بر پرسپولیسی ها


خطاب به اسقلالیا

جوجه ها خوبه همین دیروز  دو بر یک به النصر ضعیف ترین تیم عربستانیه جام باشگاه ها باختید حالا ما هی هیچی نمیگیم پررو شدید برای این که زیاد دپرس نشید خاطره ی 6تایی رو زنده نمیکنم ما هرچی هستیم مربیمون کچلی نیست که کلاگیس سرش بذاره به نظرم برای پیشکسوتاتون یه کلینیک ترک اعتیاد بزنید ثواب داره از تو جیب پیش کسوتاتون کیلویی مواد در میارن(یارو داشته مسافرت میکرده تو ماشینش کلی مواد مخدر بوده دستگیرش کردن میخواستن اعدامش کنن پرسپولیسیا وساطت کردن اعدامش نکردن آخه اگه بیشتر 4کیلو مواد داشته باشی جزاش اعدامه حالا معلوم نیس یارو چند تن مواد حمل میکرده تازه بازیکن استقلال بوده) همه ی استقلایا یه مشت قاچاقچین سخن آخرمم اینه که شما ها استقلال که نیستید تاج بودید معروف ترین تاجم تاجه کیه؟تاج خروسه که اونم قرمزه............ادامه دارد

عصبانی نشید

خانم ها و آقايون در شرايط مختلف چه مي کنند؟

هنگام عبور از خيابان

خانم ها
سمت راست را نگاه مي کنند.
سمت چپ را نگاه مي کنند.
از خيابان رد مي شوند.

ادامه نوشته

امان از ایرانی ها

امان از ایرانی ها !

سه تا آمريكايي و سه تا ايراني براي شركت در يك كنفرانس همسفر شدند.

ادامه نوشته

اعتراضات رسمی یک نی نی چهارده ماهه! با تکیه بر ضرب المثل مشهور؛ فلفل نبین چه ریزه، بشکن بریز تو آبگو


آقای پدر! در کمال احترام خواهشمندم اینقدر لب و لوچه ی پیاز خورده ی غیر پاستوریزه، و سار و سیبیل سیخ سیخی آهار نشده ات را به سر و صورت حساس من نمالید! plz
خانوم مادر! جیغ زدن شما هنگام شناسایی اجسام داخل خانه توسط حس چشایی من، نه تنها کمکی به رشد فکری من نمی کنه، بلکه برای دبی شیر شما هم مضر است!!! لازم به ذکر است که سوسک هم یکی از اجسام داخل خانه محسوب می شود!
پدر محترم! هنگام دستچین کردن میوه، از دادن من به بغل اصغر آقای سبزی فروش خودداری نمایید. چشمهای تلسکوپی، گوشهای ماهواره ای و سیبیلهای دم الاغی اش مرا به یاد قرضهای شما می اندازد!
مخصوصاً وقتی که چشمهای خود را گشاد کرده، و با تکان دادن سر و لبهایش ” بول بول بول بول” می کند! زهرمار، درد، مرض، کوفت! الهی کف شامپو تو چشت! شب بخوابی خواب بد ببینی! جیش کنی تو شلوارت!
مادر محترم! شصت پا وسیله ای است شخصی، که اختیارش رو دارم! لطفاً هرگاه سعی در خوردن شصت پای شما نمودم، گیر بدهید!
آقای پدر! هنگام دعوا با خانوم مادر، به جای پرت کردن قابلمه و ماهی تابه به روی زمین، از چینی های توی کابینت استفاده نمایید! اکشن بودن دعوا به همین چیزاست!
خانوم مادر! از مصرف هله هوله ی زیاد پرهیز نمایید! این عمل نه تنها برای سلامتی شما خوب نیست، بلکه موجب می شود که شیرتان بوی” بچه سوسک مرده” بدهد.
آقای پدر! کودکان توانایی کافی برای حفظ جیش خود ندارند و این توانایی هنگامی که شما شکم مرا ”پووووووف” می کنید به حداقل می رسد! الان بگم که بعد شرمنده تون نشم!

ارواح

این داستان رو دوست اونی که من رفتم تو وبلاگش براش تعریف کرده و قسم می‌خورد که واقعیه:
دوستم تعریف می‌کرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای این که از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت؛ جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه!
این‌طوری تعریف می‌کنه: من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی، ٢٠ کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هر کاری کردم روشن نمیشد.
وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت. اومدم بیرون یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه می‌بینم، نه از موتور ماشین سر در می‌ارم!
راه افتادم تو دل جنگل، راست جاده خاکی رو گرفتم و مسیرم رو ادامه دادم. دیگه بارون حسابی تند شده بود.
با یه صدایی برگشتم، دیدم یه ماشین خیلی آرام و بی‌صدا بغل دستم وایساد. من هم بی‌معطلی پریدم توش.
این قدر خیس شده بودم که به فکر این که توی ماشینو نیگا کنم هم نبودم. وقتی روی صندلی عقب جا گرفتم، سرم رو آوردم بالا واسه تشکر، دیدم هیشکی پشت فرمون و صندلی جلو نیست!!!
خیلی ترسیدم. داشتم به خودم می‌اومدم که ماشین یهو همون طور بی‌صدا راه افتاد.
هنوز خودم رو جفت و جور نکرده بودم که تو یه نور رعد و برق دیدم یه پیچ جلومونه!
تمام تنم یخ کرده بود. نمی‌تونستم حتی جیغ بکشم. ماشین هم همین طور داشت می‌رفت طرف دره.
تو لحظه‌های آخر خودم رو به خدا این قدر نزدیک دیدم که بابا بزرگ خدا بیامرزم اومد جلو چشمم.
تو لحظه‌های آخر، یه دست از بیرون پنجره، اومد تو و فرمون رو چرخوند به سمت جاده.
نفهمیدم چه مدت گذشت تا به خودم اومدم. ولی هر دفعه که ماشین به سمت دره یا کوه می‌رفت، یه دست می‌اومد و فرمون رو می‌پیچوند.
از دور یه نوری رو دیدم و حتی یک ثانیه هم تردید به خودم راه ندادم. در رو باز کردم و خودم رو انداختم بیرون. این قدر تند می‌دویدم که هوا کم آورده بودم.
دویدم به سمت آبادی که نور ازش می‌اومد. رفتم توی قهوه خونه و ولو شدم رو زمین، بعد از این که به هوش اومدم جریان رو تعریف کردم.
وقتی تموم شد، تا چند ثانیه همه ساکت بودند، یهو در قهوه خونه باز شد و دو نفر خیس اومدن تو،
یکیشون داد زد: ممد نیگا! این همون احمقیه که وقتی ما داشتیم ماشینو هل می‎دادیم سوار ماشین ما شده بود.

راهب

داستان خیلی جالب راهب بخونید خیلی باحاله
اتومبيل مردي كه به تنهايي سفر مي كرد در نزديكي صومعه ای خراب شد.
مرد به سمت صومعه حركت كرد و به رئيس صومعه گفت : «ماشين من خراب شده. آيا مي توانم شب را اينجا بمانم؟ »
رئيس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت كرد. شب به او شام دادند و حتي ماشين او را تعمير كردند.
شب هنگام وقتي مرد مي خواست بخوابد صداي عجيبي شنيد. صداي كه تا قبل از آن هرگز نشنيده بود .
صبح فردا از راهبان صومعه پرسيد كه صداي ديشب چه بوده اما آنها به وي گفتند :« ما نمي توانيم اين را به تو بگوييم . چون تو يك راهب نيستي»
مرد با نا اميدي از آنها تشكر كرد و آنجا را ترك كرد.
چند سال بعد ماشين همان مرد بازهم در مقابل همان صومعه خراب شد.
راهبان صومعه بازهم وي را به صومعه دعوت كردند ، از وي پذيرايي كردند و ماشينش را تعمير كردند.
آن شب بازهم او آن صداي مبهوت كننده عجيب را كه چند سال قبل شنيده بود ، شنيد.
صبح فردا پرسيد كه آن صدا چيست اما راهبان بازهم گفتند: :« ما نمي توانيم اين را به تو بگوييم . چون تو يك راهب نيستي»
اين بار مرد گفت «بسيار خوب ، بسيار خوب ، من حاضرم حتي زندگي ام را براي دانستن فدا كنم.
اگر تنها راهي كه من مي توانم پاسخ اين سوال را بدانم اين است كه راهب باشم ، من حاضرم . بگوئيد چگونه مي توانم راهب بشوم؟»
راهبان پاسخ دادند « تو بايد به تمام نقاط كره زمين سفر كني و به ما بگويي چه تعدادي برگ گياه روي زمين وجود دارد و همینطور باید تعداد دقيق سنگ هاي روي زمين را به ما بگويي. وقتي توانستي پاسخ اين دو سوال را بدهي تو يك راهب خواهي شد.»
مرد تصميمش را گرفته بود. او رفت و 45 سال بعد برگشت و در صومعه را زد.
مرد گفت :‌« من به تمام نقاط كرده زمين سفر كردم و عمر خودم را وقف كاري كه از من خواسته بوديد كردم .
تعداد برگ هاي گياه دنيا 371,145,236,284,232 عدد است. و 231,281,219,999,129,382 سنگ روي زمين وجود دارد»
راهبان پاسخ دادند :« تبريك مي گوييم . پاسخ هاي تو كاملا صحيح است . اكنون تو يك راهب هستي . ما اكنون مي توانيم منبع آن صدا را به تو نشان بدهيم.»
رئيس راهب هاي صومعه مرد را به سمت يك در چوبي راهنمايي كرد و به مرد گفت : «صدا از پشت آن در بود»
مرد دستگيره در را چرخاند ولي در قفل بود . مرد گفت :« ممكن است كليد اين در را به من بدهيد؟»
راهب ها كليد را به او دادند و او در را باز كرد.
پشت در چوبي يك در سنگي بود . مرد درخواست كرد تا كليد در سنگي را هم به او بدهند.
راهب ها كليد را به او دادند و او در سنگي را هم باز كرد. پشت در سنگي هم دري از ياقوت سرخ قرار داشت.. او بازهم درخواست كليد كرد .
پشت آن در نيز در ديگري از جنس ياقوت كبود قرار داشت.
و همينطور پشت هر دري در ديگر از جنس زمرد سبز ، نقره ، ياقوت زرد و لعل بنفش قرار داشت.
در نهايت رئيس راهب ها گفت:« اين كليد آخرين در است » .
مرد كه از در هاي بي پايان خلاص شده بود قدري تسلي يافت. او قفل در را باز كرد.
دستگيره را چرخاند و در را باز كرد . وقتي پشت در را ديد و متوجه شد كه منبع صدا چه بوده است متحير شد. چيزي كه او ديد واقعا شگفت انگيز و باور نكردني بود.
.....اما من نمي توانم بگويم او چه چيزي پشت در ديد ، چون شما راهب نيستيد.

لطفا به من فحش نديد؛ خودمم دارم دنبال اون كسي كه اينو براي من فرستاده مي گردم تا حقشو كف دستش بگذارم.

عذاب وجدان

سلام خوبید من امروز شدیدا عذاب وجدان دارم امتحان ادبیاتم رو گند زززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززدم ولی امتحان زبانم رو خوب دادمالبته فکر کنم اگه خودم رو چشم نزده باشم ولی امتحان ادبیات جان چیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟تازه کار عملی حرفه مون که آشپزی به احتمال نود و نه نود و نه صدم درصد ما گوشت کلم بی مزه ی مزخرف گند .............................................................................درست میکنیم به خاطر این که اون کلاسیای نامرد پیتزا درست کردن ولی ما تسلیم نمیشیم ما نباید بذاریم این غذای بی خود و بی مصرف رو درست کنند این حق ما نیست.من موندم آخه کی گوشت کلم دوست داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟بی خیال امروز و فردا روزهایییییییییی کاملا بی خود و بی مصرفند هرکی علتش رو بگه خیلی آدم گل و باحالیه از جمله خودم چون خانوم د.ه.ق جووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون نیست آخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟نمیخواااااااااااااااااااااااااام فردا خییییلی بخوده ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه.واسه همین نمیخواستم دیشب تموم بشه ه ه ه ه ه ه ه تا ساعت یک بیدار بودم از ذوق و شوق یک شنبه ولی حالا میخوام این دو روز مثل برق بگذره تا پنج شنبه بیااااااااااااااااااااااااااااااااااد البته اگه امتحان دینی نمیداشتیم بهتر بود در ضمن دث جونم من رو ببخش باور کن من قاتل نیستم

خوب دیگه خدافظ

بی اعصاب

سلام من اصلا اعصاب ندارم دفعه قبل اعصاب داشتم ولی الآن ندارم از بسکه بد شانسم اومدم دلتون رو بسوزونم ما فردا خانوم د..ه جون داریم دلتون بسوزه اصلا هم حال ندارم شکلک بذارم یکی بیاد من کتکش بزنم یا به جای میخ توی دیوارش کنم یک ساعت مطلب نوشتم بعد مدریت مزخرف بلاگفا گفت چمیدونم به علت ترافیک و هزار تا کوفت و مرگ دیگه گفت ثبت نشد اصلا به................منم به...........چشمش از اول مینویسم درضمن فردا امتحان زبان دارم دعام کنید خدافظفقط همین شکلک رو گذاشتم اونم در مورد حسم راجع به بلاگفاست

NO NAME  NO NAME  NO NAME  NO NAME NO NAME

سلام خوبید؟تقریبا یه هفته به عید مونده خوشحالم ولی به نظر من انتظار عید لذت بخش تر از خودشه چون اینجوری به این فکر میکنی 13 روز تعطیل خواهی بود ولی توی عید به این فکر میکنی وای که چقدر درس داری و قراره کی بری مدرسه........همین طور روزا رو میشمری دو روز مونده یک روز مونده و.....البته امسال خیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلییییییییییییییییییییییییییییییییییی خوبه هرچی هم سختی داشته باشه به همه ی سختی هاش با وجود دوستای گلم و خانوم ده....ق...جونم جبران میشه.خیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی دوسشون دارم شدید.دیروز ادبیات داشتیم خیلی حال داد خانومه د...ه..ق.جون داشتن درس میدادن یک بیت  و خورده ای بود که میگفت

خانه هامان تنگ خواهد شد               ناممان در دفتر تاریخ                   کوچک و کمرنگ خواهد شد

خانومه ده...ق..جون میگفتن که مصراع ناممان در دفتر تاریخ کوچک و کمرنگ خواهد شد تشبیه ولی من میگفتم نه آخه چرا تشبیه هست؟دفتر تاریخ کجاش تشبیه؟من که نفهمیدم اگه کسی فهمیده به منم بگه!!!!!!!!تازه باید یه شعر 5 صفحه ای رو حفظ کنیم البته باید بین گروهمون تقسیم کنیم خوب خیلیههههههههه گناه داریم ولی چون خانومه د..ه.ق جون گفتن چشم.یه دونه حکایتم داشتیم یه جاش حنظله ی بادغیسی بود آخه این چه اسمیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟تصور کنید باباش میخواد صداش کنه حنظله بابا دو دقیقه بیا قربون دست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!خیلی.........................نه؟؟؟سانسور کردم فقط از بابا و مامان ایشون درخواست میکنم مقصودشون رو از این اسم به ما بگن اگر شما هم پیشنهادی داری بگید.!!!بی خیال راستی من چهارشنبه معلم ادبیات شدم اونم زنگ محشر انشا خیلی حال داد اولش که رفتم بیرون اومدم توی کلاس همه بلند شدن بعد من داشتم میترکیدم از خجالت میخواستم سرمو بکوبم به دیوار که بچه ها بشینن خلاصه بعد از این لحظه ی وحشتناک و سلام احوال پر30 چندتا از بچه ها رو بلند کردم تا انشای قبلیشون رو بخونن و ازشون نظر خواهی کردم که انشاهاشون چه جوری بود و چندشون بدم و اینا بعدم موضوع انشا دادم اونم چه موضوع بچه همه داشتن بهم فهش میدادن و تهدیدم میکردن که وایسا زنک تفریح بشه همه میریزیم سرت و..............راستش رو بخواید موضوع من یه شکل بود مگه چیه یه کم عقلا به کار میفته دیگه من یه دایره کشیده بودم دوتا خط هم مثل جاده از توش رد کرده بودم خیلی هم به نظرم موضوع خوبی بود خیلی چیزی هم میشد باهاش نوشت ولی بچه انقدر شلوغ کردن که من داد کشیدم سرشون وگفتم یک ربع دیگه بلندتون میکنم نوشتید که هیچ اگر هم ننوشته باشید خودم بهتون صفر میدم خلاصه بد اخلاق شدم خیلی کیف داد همه ساکت شدن و شروع کردن به نوشتن بعدم دو نفر رو بلند کردم انشاشون رو خوندن و نمرشون دادم خانوم ده جون رو هم بهشون گفتم انشاشون رو بخونن خیلی خوشگل بود نوشته بودن که میخواستن امتحان بدن اما مثل ایکه امتحانشون نمیومده(حسش نبوده) و......آخرشم صفر شدن ولی معلمشون صفرش نداده و رو ی برگش نوشته میتونی یه دو بغل این صفره باری یا میتونی از این صفر بیست بساز ی البته با تلاش و اینا یادم نیست حالا خیلی گیر ندین به این جمله آخره ولی نمیدونم چرا کلا اون روز مثل اینکه نوشتنشون نمیومده چون واسه اون کلاسا هم یه چیزی تو همین مایه ها نوشته بودن البته به نظر من حس واقعیه اون لحظشون رو نوشتن ولی انشا تبدیل به امتحان شده چون حسش نبوده بنویسن در هر حال به علت همینش من تبریک میگم بهشونخودشون میدونند چرا!!!!!!!!چند وقت بود پست جدید نذاشته بودم همه ی حرفام داشت تو دلم میپوسید گرچه همهش رو واسه  ی همه ی خانواده و هر کدام به صورت جداگانه تعریف کردم  تازه دیروزم یه سوتی بزرگ دادم اس ام اس محدثه رو اشتباهی به خانومه د.ه..ق جون دادم چه گندی زدم هم شانس اوردم که...........هم شانس نیوردم چون چندتا چیزی از خودشون توش بود اونم چه تیکه اییییییییی آبروم رفت فقط مجبور  بودم بقیشم بدم که اوضاع رو از اینی که هست خراب تر نکنم.در هر حال گند زدم گرچه من استاد سوتی و دست گل به آب دادنم خلاصه این چند وقته خوش گذشته اصلا هم درسم نمیاد محدثه هم همین جور شده این چند وقت دارم همین طور پشت سر هم گند میزنم ولی اشکال نداره جبران میکنم کارای باری خدافظ

................

سلام خوبین خوبم امروز عروسی پسر عمه ام هست دارم میرم ایشالله خوش بگذره بهم از این مهم تر تاریخ جغی رو پیچوندم هه هه.الآنم احتمالا بچه ها دارن یا نهار میخورن یا سر کلاس خانوم شوقی در جواب میدن هه هه من دارم میرم  بای

سرخوش

سلام چطوریییییییییییییییییییییییییییییییییییییید؟؟؟؟؟خوبین؟من که خیلی خوبم خیر سرمم امتحان علوم دارم و اومدم اینجا ولی وللش 2تا بخش بیشتر نیست یکیشو خوندم اون یکیشم خواهم خواند!!یه توصیه آلبوم جدید چاووشی اومده برید بخرید بگوشید خیلی توپ  انرژی میگیرید باهاش گرچه غمگین ولی محشششششر بگذریم توی وب مریم جون خ بودم خداییش راست میگه امسال ما خییییلی خوشیماااااااااا وقتی دور هم هستیم کلی میگیم و میخندیم این آبی چشم قرمزه مریم خ هست.دلم نمیخواد هرگز این سال رو بگذرونم و تمومش کنم من خییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی دوستامو دوستشون دارم خیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی احساس میکنم امسال خیلی با معلمام صمیمی شدم یعنی شدیم خیلی باحال شدنعذر میخوام اینی رو که میندازن بالا خانومش کنید آخه خانومش رو پیدا نکردم!!ولی خداییش خیلی باحال شدن  شاید به خاطر اینه که ساله آخره.شاید......................کاش میشد من و دوستام یعنی من دث جونم و ساره جونم و مریم خ و م جونامو فایضح جونم  6تا خواهر بودیم تصور کنیییییییییییییییییییییییییییییییییییییید فکر کنم اینجوری همش باهم دعوا میکردیم.راستی 10 اسفند تولد مامانم بود تولدش رو اینجا هم بهش تبریک میگم مامان جونم تولدت مبارک   نمیدونم چرا جدیدا انقدر معلما ازمون امتحان میگیرن خوب رحم کنید ترو خدا نزدیک عید طبق معمول گناه داریم شنبه امتحان علوم داریم یکشنبه ادبیات جان دوشنبه شک نکنید یه امتحانی داریم یادم نیست سه شنبه زبان چهارشنبه هم مثل دوشنبه پنج شنبه هم یحتمل هنر تازه آخرین پنج شنبه ی قبل از عید امتحان دینی داریم شاید تعطیل باشه اینجوری امتحان نمیدیم تو رو خداااااااااااااااااا دعا کنید تعطیل باشه خواهش میکنم هم اکنون نیاز مند یاری سبزتان هستیم. دقت کردید جدیدا به جای خداحافظ و خدانگهدار میگیم مواظب خودت باش؟پس بیاید از این حرکت جلوگیری کنیم پس خداحافظتون باشه

طنز ضد استقلالی بخونید بخندید حال کنید

از زمان پیدایش فوتبال در دوران پارینه سنگی، این ورزش همیشه مورد توجه بزرگان علم و فلسفه و هنر بوده‌ است. از آن‌جا که فوتبال همیشه یکی از دغدغه‌های وجودی بشر بوده است سخنانی که مردان و زنان سرآمد تاریخ در این زمینه بیان کرده اند هیشه مورد توجه بوده است. کتاب‌های فراوانی در این زمینه موجود است که از جمله می توان به فرهنگ جملات فوتبالی “که شخصی به نام رضی هیرمندی آن را به اشتباه یا در اثر فشار ایادی استقلال جهانی با نام فرهنگ گفته‌های طنزآمیز به فارسی ترجمه کرده” اشاره کرد. در این مطلب بعضی از آن‌چه بزرگان درباره‌ی استقلال گفته‌اند را نقل کرده ام.

نورمن داگلاس: برای استقلالی شدن یک چشم را باید بست و برای ماندن هر دو تا را

نوئل کاوارد: مردم اشتباه می‌کنند که می گویند استقلال همان‌ چیزی نیست که پیش از این بوده، استقلال همان است که بود و مشکلش همین است.

جرج بوش: مگر عیبی دارد آدم استقلالی باشد؟

جیمز راسل رائول: تنها مردگان و استقلالی‌ها تغییر عقیده نمی‌دهند.

چارلز دیکنز: مهاجم تیم استقلال مردی است با پاهای چوبین.

اسکات ام. کروس: زیست‌شناسی حکم می کند که اگر چیزی شما را گاز گرفت احتمال استقلالی بودنش را بدهید.

جان اوکانور: استقلال: نه افتخاری به اسلاف نه امیدی به اعقاب.

ژوونایس: چه دشوار است استقلالی بودن.

جین ریس: استقلال یک پادری است در دنیای چکمه‌ها

کارل مارکس: من فقط این را می‌دانم که استقلالی نیستم

(منسوب به) الک اسیگونیس: (با اشاره به وضع هیات مدیره‌ی تیم استقلال) شتر اسبی است که به صورت شورایی اداره می‌شود!

ارسطو: استقلال برایم عزیز است اما حقیقت عزیزتر از استقلال است.

مریان مور: خسته‌ام، ناراضی‌ام، استقلالی‌ام.

اسکار وایلد: به گمان من استقلالی جماعت غیر قابل اعتمادند. از قیافه‌شان پیداست.

جرج اورول: استقلالی بودن مثل تلق‌تلوق چوب است بر روی سطل آشغال.

جروم ک. جروم: هیچ چیز بهتر از راست‌گویی نیست، مگر آن‌که استقلالی کارکشته‌ای باشی

جرج برنارد شا: استقلالی تنها وقتی خطرناک است که خیال‌ کند به هدف رسیده.

جوزف کنراد: سخنان بزرگان درباره‌ی استقلال، گذاشتن پرده‌ی شوخی است بر پیکر حقیقت.


دنیای بدون مهندسین

مهندس الکترونیک


ادامه نوشته

فال دانشجویی

متولدین فروردین ماه:

دختر یا پسر فرقی نمی کند، شما باید بدانید چون در ماه اول سال به دنیا آمده اید و کنکور ارشد در ماه آخر سال برگزار میشود، روز امتحان دیر از خواب بیدار میشوید، بعد در ترافیک گیر می کنید و احتمالاً از کوچه که رد می شوید زنی با یک سطل آب کف از شما استقبال خواهد کرد (به عبارتی بدرقه) .

از تمام این مخاطرات که بگذرید، جلوی حوزه امتحانی متوجه گم شدن کارت ورود به جلسه تان می شوید بنابراین توصیه می شود بیخود دنبال دردسر نروید و از هرگونه تلاشی برای رسیدن به مقاطع بالاتر دانشگاهی خودداری کنید!

ادامه نوشته

طنز: پیغام گیر تلفن مادربزرگ ها و پدربزرگ ها

ما اکنون در دسترس نیستیم؛ لطفا” بعد از شنیدن صدای بوق پیغام بگذارید:
اگر شما یکی از بچه های ما هستید؛ شماره ۱ را فشار دهید.
اگر می خواهید بچه تان را نگه داریم؛ شماره ۲ را فشار دهید.
اگر می خواهید ماشین را قرض بگیرید؛ شماره ۳ را فشار دهید.
اگر می خواهید لباسهایتان را تعمیر کنیم؛ شماره ۴ را فشار دهید.
اگر می خواهید بچه تان امشب پیش ما بخوابد؛ شماره ۵ را فشار دهید.
اگر می خواهید بچه تان را از مدرسه برداریم؛ شماره ۶ را فشار دهید.
اگر می خواهید برای مهمانان آخر هفته تان غذا درست کنیم؛ شماره ۷ را فشار دهید.
اگر می خواهید امشب برای شام بیایید؛ شماره ۸ را فشار دهید.
اگر پول می خواهید؛ شماره ۹ را فشار دهید.
اما اگر می خواهید ما را برای شام دعوت کنید یا ما را به گردش ببرید،بگویید ما داریم گوش میکنیم

تحقیقات محلی ازدواج در اصفهان

موضوع : تحقیقات محلی برای بررسی شرایط داماد

مکان: یکی از محلات قدیمی اصفهان

زمان : صلات ظهر

خ.ع = خانواده عروس         ه = همسایه داماد

خ . ع: ببخشید ما در موردی یه امری خیری خِدمِت رسیدیم میخواستیم یه اطلاعاتی در موردی این همسایه بغلیدون بیگیریم بیبینیم چه جور آدمایی هستن؟

ه: والا خیلی آدمهای محترمین! پِسِرشونم بِچهِ ای خوبیِس اما اِگه این سیگاره رَم نیمیکشید دیگه نوری علی نور بود!

ادامه نوشته

50 روش آزار دادن

1. روزهای تعطیل مثل بقیه روزها ساعتتون رو كوك كنین تا همه از خواب بپرن

2. سر چهارراه وقتی چراغ سبز شد دستتون رو روی بوق بذارین تا جلویی ها زود تر راه بیفتند

3.سانسور برید بعدی

4. وقتی از کسی آدرسی رو می پرسین بلافاصله بعد از جواب دادنش جلوی چشمش از یه نفر دیگه بپرسین

5. کرایه تاکسی رو بعد از پیاده شدن و گشتن تمام جیبهاتون به صورت اسکناس هزاری پرداخت کنید

6. همسرتون رو با اسم همسر قبلیتون صدا بزنین

7. جدول نیمه تموم دوستتون رو حل کنین

8. روی اتوبان و جاده روی لاین منتهی الیه سمت چپ با سرعت پنجاه کیلومتر در ساعت حرکت کنین

9. وقتی عده زیادی مشغول تماشای تلویزیون هستند مرتب کانال رو عوض کنین

10. از بستنی فروشی بخواین که اسم پنجاه و چهار نوع بستنی رو براتون بگه

11. در یک جمع سوپ یا چایی رو با هورت کشیدن نوش جان کنین

12. به کسی که دندون مصنوعی داره بلال تعارف کنین

13. وقتی از آسانسور پیاده میشین دکمه های تمام طبقات رو بزنین و محل رو ترک کنین

14. وقتی با بچه ها بازی فکری می کنین سعی کنین از اونها ببرین

15. موقع ناهارتوی یک جمع جزئیات تهوع وگلاب به روتون استفراغی که چند روز پیش داشتین رو با آب و تاب تعریف کنین

16. ایده های دیگران رو به اسم خودتون به کار ببرین

17. بوتیک چی رو وادار کنید شونصد رنگ و نوع مختلف پیراهنهاشو باز کنه و نشونتون بده و بعد بگین هیچ کدوم جالب نیست و سریع خارج بشین

18. شمع های کیک تولد دیگران رو فوت کنین

19. اگر سر دوستتون طاسه مرتب از آرایشگرتون تعریف کنین

20. وقتی کسی لباس تازه می خره بهش بگین خیلی گرون خریده و سرش کلاه رفته

21. صابون رو همیشه کف وان حموم جا بذارین

22. روی ماشینتون بوقهای شیپوری نصب کنین

23. وقتی دوستتون رو بعد ازیه مدت طولانی می بینین بگین چقدر پیر شده

24. وقتی کسی در جمعی جوک تعریف می کنه بلافاصله بگین خیلی قدیمی بود

25. چاقی و شکم بزرگ دوستتون رو مرتب بهش یادآوری کنین

26. بادکنک بچه ها رو بترکونین

27. مرتب اشتباه لغوی و گرامری دیگران هنگام صحبت رو گوشزد کنین و بهش بخندین

28. وقتی دوستتون موهای سرش رو کوتاه میکنه بهش بگین موی بلند بیشتر بهش می یاد

29. بچه جیغ جیغوی خودتون رو به سینما ببرین

30. کلید آپارتمان طبقه سیزدهم تون رو توی ماشین جا بذارین و وقتی به در آپارتمان رسیدین یادتون بیاد! ﴿این راه هم جنبه هایی از مازوخیسم در بر داره

31. ایمیل های فورواردی دوستتون رو همیشه برای خودش فوروارد كنین

32. توی كنسرتهای موسیقی بزرگ و هنری ، بی موقع دست بزنین

33. هر جایی كه می تونین ، آدامس جویده شده تون رو جا بذارین! ﴿توی دستكش دوستتون بهتره

34. حبه قند نیمه جویده و خیستون رو دوباره توی قنددون بذارین

35. نصف شبها با صدای بلند توی خواب حرف بزنین

36. دوستتون كه پاش توی گچه رو به فوتبال بازی كردن دعوت كنین

37. عكسهای عروسی دوستتون رو با دستهای چرب تماشا كنین

38. پیچهای كوك گیتار دوستتون رو كه ۵ دقیقه دیگه اجرای برنامه داره حداقل ۲۷۰ درجه در جهات مختلف بچرخونین

39. با یه پیتزا فروشی تماس بگیرین و شماره تلفن پیتزا فروشی روبروییش كه اونطرف خیابونه رو بپرسین

40. شیشه های سس گوجه فرنگی و هات سس فلفل رو عوض كنین

41. موقع عكس رسمی انداختن برای هر كس جلوتونه شاخ بذارین

42. توی ظرفهای آجیل برای مهموناتون فقط پسته ها و فندقهای دهان بسته بذارین

43. شونصد بار به دستگاه پیغام گیر تلفن دوستتون زنگ بزنین و داستان خاله سوسكه رو تعریف كنین

44. توی روزهای بارونی با ماشینتون با سرعت از وسط آبهای جمع شده رد بشین

45. توی جای كارت دستگاههای عابر بانك چوب كبریت فرو كنین

46. جای برچسبهای قرمز و آبی شیرهای آب توالت هتل ها رو عوض كنین

47. یكی از پایه های صندلی معلم یا استادتون رو لق كنین

48. توی مهمونی ها مرتب از بچه چهار ساله تون بخواین كه هر چی شعر بلده بخونه

49 چراغ توالتی كه مشتری داره و كلید چراغش بیرونه رو خاموش كنین

50. ورقهای جزوه ء ۳۰۰ صفحه ای دوستتون كه ازش گرفتین زیراكس كنین رو قاطی پاتی بذارین ، یه بر هم بزنین ، بعد بهش پس بدین

یکی تو یکی من

یکی تو زبلی، یکی ملوان زبل.

یکی تو عاقلی یکی بوش وگ.

یکی تو خوبی یکی روباه مکار .

یکی تونازی یکی کلاه قرمزی .

یکی تو پول نداری یکی اسکروچ.

یکی تو کاردرستی یکی دالتونها.

یکی تو خوش اندامی یکی گالونی.

یکی تو خوش مرامی یکی فرانچی.

یکی تو سفیدی، یکی سفید برفی.

یکی تو خوش تیپی یکی آقای آلوده .

یکی تو راست می‌گی، یکی پینوکیو .

یکی تو مهربونی، یکی خرس مهربون.

یکی تو خوشگلی، یکی پلنگ صورتی.

یکی تو خوب حرف میزنی یکی نمکی.

یکی تو خجالتی هستی و یکی ام من .

یکی ما دو تا با هم خوبیم، یکی تام و جری.

یکی موهای تو قشنگه، یکی موهای آن شرلی.

یکی تو قشنگ راه می‌ری، یکی تنسی تاکسیدو.

یکی خونه شما قشنگه، یکی خونه مادر بزرگه.

یکی گوشهای تو قشنگه، یکی گوشهای زی‌زی‌گولو.

یکی تو بیکاری یکی نفر بعدی که بیاد اینو بخونه!

پیغام گیر شعران!!!!!!!!!!!!!!!!

پیغام گیر حافظ

 
رفته ام بیرون من از کاشانه ی خود غم مخور
تا مگر بینم رخ جانانه ی خود غم مخور
بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پیام
زآن زمان کو باز گردم خانه ی خود غم مخور

 

پیغام گیر سعدی


از آوای دل انگیز تو مستم
نباشم خانه و شرمنده هستم
به پیغام تو خواهم گفت پاسخ
فلک را گر فرصتی دادی به دستم

 

پیغام گیر فردوسی

 
نمی باشم امروز اندر سرای
که رسم ادب را بیارم به جای
به پیغامت ای دوست گویم جواب
چو فردا بر آید بلند آفتاب

پیغام گیر خیام


این چرخ فلک عمر مرا داد به باد
ممنون توام که کرده ای از من یاد
رفتم سر کوچه منزل کوزه فروش
آیم چو به خانه پاسخت خواهم داد

تفاوت

مامان
بعله ؟
من می خوام به دنیا بیام
باشه
مامان
بعله ؟
من شیر می خوام
باشه
مامان
بعله ؟
من جیش دارم
خب
مامان
بعله ؟
من سوپ خرچنگ می خوام
چشم
مامان
بعله ؟
من ازون لباس خلبانیا می خوام
باشه
مامان
بعله؟
من بوس می خوام

قربونت بشم
مامان
جونم ؟
من شوکولات آناناسی می خوام
باشه
مامان
بعله ؟
من دوست می خوام
خب
مامان
بعله ؟
من یه خط موبایل می خوام با گوشی سونی
چشم
مامان
بعله ؟
من یه مهمونی باحال می خوام
باشه عزیزم
مامان
بعله ؟
من زن می خوام
باشه عزیز دلم
مامان
بعله ؟
من دیگه زن نمی خوام
اوا … باشه
مامان
.. بعله
من کوفته تبریزی می خوام
چشم
مامان
بعله ؟
من بغل می خوام
بیا عزیزم
مامان
بعله ؟
مامان
بعله
مامان
…. جونم ؟
مامان حالت خوبه
آره
مامان ؟
چی می خوای عزیزم
تو رو می خوام .. خیلی
….

***
بابا
بعله ؟
من می خوام به دنیا بیام
به من چه بچه .. به مامانت بگو
بابا
هان؟
من شیر می خوام
لا اله الا الله
بابا
چته ؟
من ازون ماشین کوکی های قرمز می خوام
آروم بگیر بچه
بابا
اههههه
من پول می خوام
چی ؟؟؟؟ !!!
بابا
اوهوم ؟
منو می بری پارک ؟
من ماشینمو نمی برم تو پارک تو رو ببرم ؟
بابا
هان ؟
من زن می خوام
ای بچه پررو .. دهنت بو شیر می ده هنوز
بابا
…..
من جیش دارم
پوففف
بابا
درد
من زن نمی خوام
به درک
بابا
بلا
تقصیر تو بود که من به دنیا اومدم یا مامان
تقصیر عمه ات
بابا
زهرمار
من یه اتاق شخصی می خوام
بشین بچه
بابا
مرض
منو دوس داری
ها ؟
بابا
….
بابا
خررر پفففف
بابا
خفه
بابا
دیگه چته ؟
من مامانمو می خوام
از اول همینو بگو …

 وقتی تومان آغا، دختر ناصرالدین شاه صوفی شد !

خیلی شکه نشیدمن خودم که دیدم فک نکنم شب خوابم ببره نه به پرنسس های خارجی نه به تومان اغا و امثال تومان آغای ما خیلی نترسید این عکس زیر 14 سال ممنوعه ها....از من گفتن




حس پنهان

سلام خوبین خوبم شدیدا جوگیرم امروز رفتیم یه جایی من و دث و ساره و مریم خ خیییییییییییییییییییییییییییییییییییلی حال داد معلم گلمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم هم اونجا بود یه چیزی میگم گرچه سانسوری ولی دلم میخواد بگم وقتی اونجا بودم خیلی ذوق کرده بودم دلم میخواست خانومه د...ه جووووووووووونم رو..................خجالت میکشم بگم دلم میخواست ب.غ...آره دیگه امیدوارم فهمیده باشید چقدر بده وقتی میخوای به یکی یه چیزی بگی و روت نشه خییییییلی بده تازه برگشتن هم باهاشون اومدم خییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلیییییییییییییییییی حال داد محشر بود بگذریم در هر حال من در این جا به همه میگم من خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلللللللللللللللللللللللللللللیییییییییییییییییییییییی خانوم د..ه رو دوست دارم خیلی زیاد خیلی خیلی زیاد اندازه ی یه چیزی که نتونی باور بکنی اندازه ی یه خواهر یا..... خانومه د..ه  خییییییییلی دوستون دارم

شعری طنز در مورد دانشجویان عزیز



اهل دانشگاهم  

رشته ام الافی است

جیب هایم خالی است  

.....

پدری دارم حسرتش یک شب خواب

دوستانی همه از دم ناباب

و خدایی که مرا کرده جواب

اهل دانشگاهم  

قبله ام استاد است

جانمازم نمره

خوب می فهمم سهم آینده من بیکاری است

من نمی دانم که چرا می گویند مرد تاجر خوب است ومهندس بیکار  

وچرا در وسط سفره ما مدرک نیست

چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید

باید از آدم دانا ترسید

باید از قیمت دانش نالید

و به آنها فهماند که من اینجا فهم را فهمیدم

من به گور پدر علم وهنر خندیدم

کار ما نیست شناسایی هر دمبیلی

کار ما نیست جواب غلطی تحمیلی

کار ما شاید این است

که مدرک در دست

فرم بیکاری هر شرکت بی پیکر را پر کنیم

بالاخره بعد از مدت ها تحقیق علت درس نخوندن دانشجویان کشف شد !!!

                          


۱ ) در سال ۵۲ جمعه داریم و میدانید که جمعه ها فقط برای استراحت است به این ترتیب ۳۱۳ روز باقی میماند.

۲ ) حداقل ۵۰ روز مربوط به تعطیلات تابستانی است که به دلیل گرمای هوا مطالعه ی دقیق برای یک فرد نرمال مشکل است.بنابراین ۲۶۳ روز دیگر باقی میماند.

۳ ) در هر روز ۸ ساعت خواب برای بدن لازم است که جمعا” ۱۲۲ روز میشود. بنابراین ۱۴۱ روز باقی میماند.

۴ ) اما سلامتی جسم و روح روزانه ۱ ساعت تفریح را می طلبد که جمعا” ۱۵ روز میشود. پس ۱۲۶ در روز باقی میماند.

۵ ) طبیعتا” ۲ ساعت در روز برای خوردن غذا لازم است که در کل ۳۰ روز می شود. پس ۹۶ روز باقی میماند.

۶ ) ۱ ساعت در روز برای گفتگو و تبادل افکار به صورت تلفنی لازم است. چرا که انسان موجودی اجتماعی است.این خود ۱۵ روز است. پس ۸۱ روز باقی میماند.

۷ ) روزهای امتحان ۳۵ روز از سال را به خوداختصاص میدهند. پس ۴۶ روز باقی میماند.

۸ ) تعطیلات نوروز و اعیاد مختلف دست کم ۳۰ روز در سال هستند. پس ۱۶ روز باقی میماند.

۹ ) در سال شما ۱۰ روز را به بازی می گذرانید. پس ۶ روز باقی میماند.

۱۰ ) در سال حداقل ۳ روز به بیماری طی میشود و ۳ روز دیگر باقی است.

۱۱ ) سینما رفتن و سایر امور شخصی هم ۲ روز را در بر میگیرند. پس ۱ روز باقی میماند.

۱۲ ) ۱روز باقی مانده همان روز تولد شماست. چگونه میتوان در آن روز درس خواند؟

طنز اس ام اس عاشقانه لیلی به مجنون ؟!

پیامک زد شبی لیلی به مجنون که هر وقت آمدی از خانه بیرون بیاور مدرک تحصیلی ات را گواهی نامه ی پی اچ دی ات را پدر باید ببیند دکترایت زمانه بد شده جانم فدایت دعا کن … دعا کن مدرکت جعلی نباشد زدانشگاه هاوایی نباشد وگرنه وای ...

بعد از3 قرن

سلام بالاخره کامپیوترمون خوب شد خوبین؟نظرات جذابتون هم خوندم مچکرم خودمم میدونم قالبم مزخرف بود ولی حالا که عوضش کردم فک کنم خوب شد.فردا امتحان حرفه و فن دارم ترو خدا دعام کنید تازه دفعه قبل حالم بد بوده نتونستم بخونم واسه همین این دفعه باید با یه کلاسای دیگه توی یه جو نسبتا غیر صمیمی بدون دوستام امتحان بدم آره دیگه همین خلاصه دعام کنید