دپسرده ام!!!!!!
سلام خوبید؟ماه رمضان هم که رسید میدونییییییییییید خیلی رک میگم من خییییییلی ماه رمضون رو دوس ندارم نه به خاطر گشنگی و تشنگیش نه چون همش باید بخوابی و بخوابی و بخوابی خداییش قبول ندارید حداکثر 70 درصد تفریحمون چیزی خوردن حتی اگه یه قطره آب باشه...ماه رمضونا خییییییلی بیکاره آدم نمیدونم چرا... من یکی که اصلا خوب نیستم نه به خاطر ماه رمضون به خاطر چهارتا چیز
1.نمیشه گفت وسط حرفام نسبتا لو دادم
2.من فیلم ادوارد دست قیچی میخوام
3.دوستامو میخوام
4.در ادامه میخونید...
...همش دپرسم اعصابم ندارم حوصله ی اومدن به وب و نظر دادن و نظر گذاشتنم ندارم نمیدونم من چرا اینجوری شدم یعنی میدونم ولی این باید بین من دث بمونه ...
هیچ کاری ندارم که بکنم جز این که بیام پای کامپیوتر و آاااهنگ گوش کنم یا برای 2000000000000امین بار سوئینی تاد ببینم چون جانی جون توش بازی میکنه یا بیام اینجا ....
حالا که فک میکنم میبینم توی سن اعصاب خورد کنی هستم سنی که اگه هزااااااااااااااااااااااااااااار نفرم دورم باشن هیچکدوم جای دوستام یعنی محدثه و مریم خ و م وساره و فائزه رو نمیگیرن...خصوصا الآن که هر کدوممون رفتیم یه دبیرستان من و دث ...مریما هم...ساره هم....وفائزه هم....خییلی دلم واسشون تنگ شده و میشه به قول مریم خ دلم واسه شوخیا و متلکا و قهرا و...تنگ میشه واسه فهمیدیم فهمیدیمای ساره که کفر آدم رو در می آورد و خاله خاله گفتناش واسه تکیه کلامای مریم خ(قرشمال و اینکه میتونی یه کار کنی:بمیر)و سلامای مریم م که اصولا روی ل سلامش تشدید میذاشت و مهربونیاش و اینکه همیشه آخر از همه میرسید مدرسه و وقتی ما حرف میزدیم در حالی که یه چیز رو برای تک تک گروهمون جدا گفتیم باید دوباره برای مریم م میگفتیم و یک بارم دوباره برای کل گروهمون!!! وپارازیت انداختنای فائزه که یهو وقتی مثلا داشتیم در مورد یه چیز سری حرف میزدیم میپرید و میگفت سلام خانومه...و همه ی ما شکه...ضایع میشدیم..!!!...تنگ شده و میشه و خواهد شد و دلم برای راه بریم راه بریمای محدثه و با عرض معذرت سگ شدناش و خاله خاله هاش که تازه از ساره یاد گرفته و اسکی اسکی گفتناش به من و ....جونموووووووووون تنگ خواهد شد چون که و زیرا....ای خداااااااااااااااااا چی میشد ما هیییییییییییییییییییچ وقت از هم جدا نمیشدیم نمیدونم کی میتونه این رو درک کنه ولی ای کاش هیچ وقت هیچکس از هیچکی جدا نمیشد....من به شدت دپرسم واقعا همین الآن نیاز ضروری به دوستام دارم دارم چون فقط اونان که میتونن یه کاری کنن که از حال بی خود بیرون بیام من اگه دلم واسه ی تموم این چیزا تنگ بشه نمیذارم این چیزا تموم هم بشه من قول میدم تا وقتی که زنده هستم با همشون رفت و امد خیییییییییلی صمیمی مثل الآن بدون هیییییییییییییییچ رودربایستی ای داشته باشم به قول محدثه مثلا وقتی بیست بیست و چهار پنج سالمون شد باهم بریم شمال یا هرجااای دیگه جاهایی که دیگه بتونیم به عنوان یه آدم مستقل باهم دیگه بریم حداقل با این فکرایی که یه روزی عملیش میکنیم میتونیم آروم بشیم چون میدونم بقیمونم همین حس رو داریم حالا کمتر یا بیشتر....
الآن احساس بهتری دارم یه کم خالی شدم از حرفایی که داشت دیوونم میکرد میدونید از صد درصد 10درصد اعصابم از یه چیز دیگه هم خورده.....
میدونم مسخره ام میکنید ولی میگم میگم چون اعصابم خورده ه ه ه ه ه ه ه ه
من فردا یا پس فردا باید برم واکسن کزاز بزنم یعنی همه ی اونایی که میرن دبیرستان باید این کار رو بکنن من نمیییییییییخوام برممممممممممممممممممممم..........میدونم الآن هرکی اینو میخونه میگه اه لوسه فلان فلان...خب میترسم دیگه......هرکی زده بگه خیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی درد داره؟؟؟؟؟؟؟
بی خیال میگم فیلم دشمنان اجتماع رو هم ببینید توی این فیلم هم جانی دپ بازی میکنه...راستی من فیلم ادوارد دست قیچی میخوامممممم یعنی من و محدثه میخوایممممممممممممممممممم...........
وای چقدر مشکل ریخته سرم من واقعا اعصااااااااااااااااب ندارم
کمکککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککک......
به امید نظرات امید بخش.روحیه بخش و کلا یه چیزی بخش...
به امید دیدار
بازم میام
برمیگردم
من رفتم
فعلاااااااااااااا...................